سوتیا

میدانم،خوب میدانم گاهی جوانی وزندگی ات را به خاطر من گذاشته ای کنار،وحتی دورنمای خوشی ها را هم نگاه نکرده ای که مبادا آب توی دلم تکان بخورد ،که مبادا شک کنم که؛نکند پای حمایتت بلرزد،نکند فکرکنم بهای بودنم را با لذت های دنیا بسنجی.....  گاهی صبرمیکنم توشروع کنی،ازغصه هایت ،دردهایت،گله هایت بگویی وتو , ...ادامه مطلب

وسط خیابان پژواش را متوقف میکند،و سد معبر...... در صندوق عقب را باز میکند و گوسفندی که به زور چپانده است در صندوق را به سختی بیرون می آورد،و حتما چون تحمل سنگینی اش را ندارد ،گوسفند بیچاره با ضربه ای سخت به زمین میخورد،و حتما فکر میکند که چقدر لطف می کند به گوسفند بیچاره، که به زور به او آب معدنی میخوراند،و من که با خودم کلنجار می روم که:نه آقا خواهش می کنم جلو چشمان من نه،لا اقل راه عبور بده،پژوات را جا به جا کن........ و اشک ها و ضجه های دخترم که: : "امام حسین راضی نیست نکشیدش",این روزها,این روزها که میگذرد جور دیگرم,این روزها هم میگذرد,این روزها که میگذرد,این روزها اینگونه ام,این روزهای من,این روزها که میگذرد هر روز,این روزها حال خوشی ندارم,این روزهایم به تظاهر میگذرد,این روزهااا ...ادامه مطلب

امسال از روی اجبار کار تدریس را کنار گذاشته و سمت مشاور مدرسه را به عهده داشتم،تجربه خوبی بود ،به اعتقاد خودم قبلا هم مشاور بودیم هم دبیر،امسال اختصاصا مشاور. امسال برنامه هدایت تحصیلی(انتخاب رشته)دانش آموزان دوباره به همان روال سابق برگشت،یعنی دوباره دانش آموزان در سال نهم(سوم راهنمایی سابق)انتخاب رشته کردند. تفاوت این انتخاب رشته با انتخاب رشته های زمان ما،اینست که برای هر رشته نظری سهمیه دزنظرگرفته شده، مثلا از 40 دانش آموز یکی از مدارسی که من حضور دارم،فقط 5 نفر حق انتخاب رشته تجربی داشتند،2نفر رشته ریاضی و سه نفر رشته انسانی!!!!!! و 30 نفر باقیم, ...ادامه مطلب